دانلود مقاله نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی (ص)
با دانلود مقاله در مورد نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی (ص) در خدمت شما عزیزان هستیم.این مقاله نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی (ص) را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود مقاله نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی (ص) ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:مقاله در مورد
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:10 صفحه
قسمتی از فایل:
میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی
جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پيغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسيد و مناصب کعبه به او منتقل گرديد، چيزي نگذشت که فوق العاده عظمت يافته بر مردم مکه و قريش امير و مهتر شد، عبدالمطلب مردي چهار شانه، خوش سيما، اندکي چاق و پرتو جواني در چهره اش ميدرخشيد و مع الوصف تمام موهاي سرش سپيد بود.
عبدالمطلب چنان بزرگي يافت که از بلاد و کشورهاي دور، به نزد او تحف و هدايا ميفرستادند، و هر که او را زنهار ميداد در امان بود، و چون عرب را داهيه اي پيش مي آمد، او را برداشته به کوه خثبير برده قرباني ميکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواري او ميشناختند، ديگران خون قرباني خود را بر پيشاني بتها ميماليدند، اما او جز خداي يگانه چيزي را مورد ستايش قرار نميداد ...
عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم ميکرد، قريش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودي اگر بيش از يک پسر داشتي. آنگاه عبد المطلب با خداي خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آيد، يک تن را که از همه برگزيده تر باشد در راه او قرباني کند.
چيزي نگذشت که اين موهبت نيز نصيبش گشته داراي ده پسر و شش دختر شد!
اين خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتي که به صحن مسجد الحرام مي آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازي و جلال بر او انداخته، ديده ها به سويش دوخته ميشد!! او کسي بود که تير دعايش براي داشتن ده پسر به اجابت رسيده بود، اما از اين طرف موقع آن رسيده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، يکي از پسر ها را در راه خدا قرباني کند، ولي گاهي که فکر ميکرد، دل از يکي برکند و مهر او را در نه پسر ديگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز ميماند.
عبد المطلب يک شب تا صبح نخوابيد، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگين کرد، راه حلي که به نظرش رسيد اين بود: قرعه به ميان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.
صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بين آنها قرعه زد. قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانيد تا ذبح کند، قريش مانع گشتند، و زنهاي عبدالمطلب شروع به گريه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بين شترهايي که در حرم داري و بين عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زياد کرد، تا به صد شتر که رسيد قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب اين کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.